صلات ظهر

  • ۲۳ تیر ۱۳۹۲image description

یکباره دیدم
سایه ام آنقدر کوچک شده
که نه به سر کسی است
و نه خورشید را از کسی
دریغ کرده؛

فهمیدم صلات ظهر است
و تو درست
بالای سر من
می تابی

۲۳ تیر ماه ۱۳۹۲

دیدگاه ها

نام و نام خانوادگی :مهدی جاسم زاده ۲۳ تیر, ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۷ ب.ظ

بسیار عالی دوست عزیز … یاد صلاه ظهر عاشورا افتادم …

نام و نام خانوادگی :saghi ۲۴ تیر, ۱۳۹۲ - ۹:۲۷ ق.ظ

در صلاتهایت دعایم کن همراه عزیز

نام و نام خانوادگی :M.Ali ۲۴ تیر, ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۹ ق.ظ

واقعا زیبا نوشتین …

نام و نام خانوادگی :saghi ۲۵ تیر, ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۷ ق.ظ

از نگاه یاران به یاران ندا میرسد
دوره ی رهایی رهایی فرا میرسد
این شب پریشان ،پریشان سحر میشود
روزِ نو گُل افشان ،گُل افشان به ما میرسد
بخت آن ندارم که یارم کُـــنَــد یادِ من
حالِ من که گوید ، که گوید به صیادِ من
بس که شد دلِ زار ، گرفتار به بیدادِ او
عاقبت رِسَـــد عشق ، رِسَـــد عشق به فریادِ من
ساقیا کجایی کجایی که در آتشم
وز غمش ندانی ندانی چه ها میکشم