فرصت

  • ۶ مهر ۱۳۹۳image description

دعای باران می خوانید؟
با کدام ابر
کدامین تابش
کدام دریا؟…
آب را کثیف،
ابر را مسموم
خورشید را …

باران ؟!

فرصت اما هنوز هست…
شاید هنوز
دعای خورشید
آسمانتان را ابری کند…

۶ مهرماه ١٣٩٣

دیدگاه ها

نام و نام خانوادگی :طاهره ۹ مهر, ۱۳۹۳ - ۱:۵۶ ق.ظ

می دانم که هستی
می دانم که همیشه هستی
می دانم که هستی منی
می دانم که هستی از توست
می دانم جز تو هیچ هستی نیست
می دانم تو خواستی که هستی هست شود
می دانم اراده کنی دگر هستی نیست
می دانم از رحم توست که باران هست
می دانم از ستاری توست که ابرویی هست
می دانم تو عاشق گشتی که من هست شدم
می دانم ز عشق تو در جانم اشتیاقی هست
می دانم که هیچ نمی دانم از این جام و مستی
می دانم که تنهایم در این هستی پر غوغا و پر رنگ
می دانم از درون سینه ام می جویم صاحب هستی را
و می گویم ایا کسی هست ؟؟؟ ایا کسی هست؟؟؟
می دانم صدای اشنایی ست که می گوید
هست….هست…..هست…..